رسته‌ها
مدیریت استراتژیک به زبان ساده
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 14 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 14 رای
از متن کتاب:
آنتروپی در لغت به منای میل به فنا، نیستی و فروپاشی است. در یک سیستم بسته، چون انرژی و داده های جدید از محیط خود دریافت نمی کند، کم کم به زوال می گراید. ولی سازمان یک سیستم باز است که آنتروپی منفی (عدم میل به فنا) و در واقع میل به بقا و استمرار دارد. بنابراین می تواند ساختار خود را تجدید قوا کرده و رشد کند. زیرا توانایی ورود انرژی را بیش از آنچه که صرف تولید ستاده هایش می کند، داراست. البته این توانایی را باید در سازمان ایجاد کرد و به خودی خود وجود ندارد. چرا که هر سیستم از جمله سازمان در جریان عملکرد خود و بدون اراده، گرایش به فنا دارد "آنتروپی در سازمان" و این ما هستیم که برای جلوگیری از ناپایداری سیستم با آنتروپی مثبت مقابله می کنیم. نحوه برخورد با این پدیده، وارد کردن آنتروپی منفی حداقل به اندازه آنتروپی مثبت به سیستم است. برنامه های بهبود سازمانی در واقع آنتروپی منفی و حیات بخش برای یک سازمان است...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
109
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
ساری گلین
ساری گلین
1398/08/01

کتاب‌های مرتبط

مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک
4.3 امتیاز
از 3 رای
مدیریت کوتوله ها
مدیریت کوتوله ها
4.4 امتیاز
از 8 رای
اسلام و مبانی مدیریت
اسلام و مبانی مدیریت
4.9 امتیاز
از 8 رای
نقدنامه مدیریت 2
نقدنامه مدیریت 2
4.8 امتیاز
از 4 رای
مدیریت و برنامه ریزی شهری 2
مدیریت و برنامه ریزی شهری 2
4.5 امتیاز
از 10 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مدیریت استراتژیک به زبان ساده

تعداد دیدگاه‌ها:
2
توصیه های یک مدیر المانی به همکار ایرانی خود:
۱. به کارشناسان ونخبگان سیستم خود هیچگاه فشار وارد نکنید آن‌ها می‌توانند کاری کنند که سیستم شما دچار بیماری هموفیلی شود و با کوچکترین زخمی خونریزی مداوم نماید.
۲. وجهه‌ی طلبکارانه داشتن و ندیدن نقاط مثبت کارکنان یک ضعف اساسی است که نوآوری و خلاقیت را می‌میراند.
۳. از ترس اینکه پرسنلتان جایگاه شما را بگیرند اقدام به استخدام افراد ضعیف و غیر حرفه‌ای ننمایید قطعا کارکردن با حرفه ای‌ها مشکلات خاصی دارد، ولی به پیشرفت سیستم و پیشرفت شما کمک می‌کند.
۴. به جای ایجاد تفرقه بین کارکنان و ایجاد سیستم‌های جاسوسی به فکر ایجاد اتحاد ونظم بین کارکنان باشید.
۵. در موردی مسایلی که نمی‌دانید تظاهر به دانایی نکنید. گاهی با پرسیدن یک سوال مناسب می‌توانید میزان هوش وسطح فکرتان را به دیگران اثبات کنید.
۶. از کوچکترین افراد مجموعه هم می‌شود چیز‌هایی یاد گرفت از فرصت‌های یادگیری استفاده کنید.
۷. به پرسنلتان فرصت مناسب برای تفریح بدهید.
۸. استفاده نامناسب از ابزار اخراج باعث ایجاد ناامنی در محیط کار و و بالطبع تنزل کیفیت می‌شود.
۹. مدیریت را مایه برتری بر دیگران ندانید. در کارکنان شما افراد زیادی هستند که از شما با استعدادتر در زمینه مدیریت هستند.
۱۰. موفقیت یک مدیر به اتومبیل، کت وشلوار، ساعت مچی و تجملات نیست.
۱۱. به همه مسایل ورود نکنید گاهی زمان حلال مسایل است.
۱۲. مدیریت را با نظامی گری اشتباه نگیرید. در خفقان و فشار هیچ استعدادی رشد نمی‌کند شاید چینی‌ها بتوانند اپل بسازند، ولی هیچگاه استیو جابز پرورش نمی‌دهند.
۱۳. اگر از پایین‌ترین سطوح شروع بکار کرده اید و پله پله بالا آمده اید هیچ کس مناسب‌تر از شما برای آن پست نیست.
۱۴. به جای استخدام سه نفر با حقوق پایین یک نفر با حقوق بالا استخدام کنید یک نفر راضی بهتر از سه نفر ناراضی کار می‌کند.
۱۵. به هر کسی در جایگاه خودش قدرت و اختیار بدهید. به چارت سازمانی احترام بگذارید. وان را دور نزنید چه به سمت بالا چه به سمت پایین.
۱۶. از استخدام افراد دارای پارتی! خودداری کنید.

علی خسروشاهی مدیر و کارخانه‌دار سابق کارخانه‌جات مینو در کتاب خاطراتش آورده است:
درسی آموزنده در مورد روش های مدیریت از یک کارگر ساده
یک کارخانه شکلات‌سازی سوئیسی گاهی به دلیل ایراد دستگاه‌هایش در خط تولید بسته‌بندی خالی رد می‌کرد، بدون این‌که در داخل بسته شکلاتی بگذارد و همین بسته‌های خالی احتمالی باعث نارضایتی مشتریان می‌شد.
 مسئولان این کارخانه سوئدی، پس از تحقیق بسیار و صرف حدودا یک‌ و نیم میلیون دلار هزینه به این نتیجه رسیدند که سر راه دستگاه نوعی وسیله لیزری بگذارند تا بسته‌بندی‌های خالی را به طور اتوماتیک شناسایی و جدا کند.
 با شنیدن این خبر نگران شدم. چون دستگاه های ما نیز مشابه دستگاه های همان کارخانه شکلات‌سازی سوئیسی بود، دستور تحقیق دادم و بعد از یک هفته سرپرست ماشین‌ها گفت: "بله درست است در دستگاه‌های ما هم چنین ایرادی دیده شده است و حتی ممکن است چنین محصولاتی به بازار راه پیدا کرده باشند."
 نگرانی‌ام زیادتر شد و تصمیم گرفتم در جلسه هیئت‌مدیره روی موضوع بحث کنیم. می‌خواستم نظر هیئت‌مدیره را در مورد یک ‌و نیم میلیون دلار خرج احتمالی اخذ کنم.
 فردای آن روز با اعضای هیئت‌مدیره برای بازدید از ماشین به کارگاه تولید رفتیم و دیدیم یک پنکه روی صندلی جلو لیزر ماشین قرار دارد. از کارگر ساده بالا سر ماشین پرسیدم: "دلیل این پنکه چیست؟!"
 گفت: "ماشین گاهی بسته خالی می‌زند، من هم این پنکه را که در انبار بود آوردم گذاشتم سر راه دستگاه که بسته‌های خالی از شکلات را با باد پرت کند بیرون."
 نگاهی به هیئت‌مدیره کردم، تمامشان رنگ‌شان پریده بود. به کارگر خلاق که ما را از شر یک ‌و نیم میلیون دلار خرج اضافی رهانیده بود یک تشویق‌نامه به اضافه یک ماه حقوق و یک خانه در کرج هدیه دادم.
 نتیجه‌گیری راهبردی:
بسیاری از اوقات، داشتن دانش زیاد، منجر به پیچیده کردن مسائل می‌گردد، در صورتی که در روش های مدیریت حرفه ای گاه به آسانی و با یک راه حل ساده ولی خلاقانه، می‌توان مشکلات را از سر راه برداشت.
 
 
 
مدیریت استراتژیک به زبان ساده
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک